دانلود کتاب سه مرد عجیب اثر نصرالله شیفته

نویسنده در کتاب سه مرد عجیب به ذکر جزییات اجرای نقشه شورش در زندان قصر و فراری دادن‌ لورنس‌ از زنـدان در یـکی از روزهـای اسفند 1309 می‌پردازد. رضاشاه بلافاصله پس از آگاهی از دستگیری، دستور اعزام محرمانه ویرا به تهران داد…افسر مزبور که در ماجراهای تعقیب و دستگیری لورنس و زد و خورد با یاغیان کرد و (سیمیتقو) اطلاعات فراوانی داشت، این اطلاعات را برای انتشار در آن روز نامه (که بشکل پاورقی منتشر میشد) در اختبار اینجانب قرار داد که بتدریج مورد توجه علاقمندان قرار گرفت.

کتاب سه مرد عجیب اثر نصرالله شیفته:

به دنبال چاپ دستگیری مهره اصلی (اینٹیلیجنت سرویس انگلستان و مهره های دیگر این داستان، (سیمیتقو) و (سید فرهاد) شناسائی شدند. با پیگیری وقایع کردستان و ماجرای زندانی شدن (لورنس) در زندان (قصر) تهران، و بعدا دنبال گیری وقایع بعدی که شورش زندان قصر به دست سید فرهاد و یارانش و فرار (لورنس) از زندان بود و تماس با چند تن از مطلعین دیگر و فرزند سید فرهاد و یکی دو تن از زندانیان سیاسی آنزمان در زندان قصر، تمامی ماوقع داستان دستگیری سید فرهاد و شورش زندان و فرار لورنس و سید فرهاد از زندان دقیقا به دست نویسنده افتاد که در روزنامه مرد امروز انتشار یافت و بخاطر آنکه این ماجراها مورد توجه خوانندگان واقع شد، در همان ایام چاپ اول کتاب زیر نام (سه مرد عجیب، لورنس، سیمیتقو و سید فرهاد) انتشار یافت.

مروری بر کتاب نصرالله شیفته:

… اسماعیل‌آقا سیمیتقو، رئیس قبیله‌ای بود که عرصه سکنای آن، در دو طرف مرز ایران و عثمانی قرار داشت. برخی معتقدند که سیمیتقو داعیه تجزیه‌طلبی در سر می‌پروراند و می‌خواست نواحی غربی آذربایجان و کردستان ایران را به انضمام بخش‌هایی از شرق ترکیه امروزی، به کشوری واحد تبدیل کند. اما واقعیت آن است که برای کشف حقیقت فعالیت او، به مستندات و پژوهش‌های بیشتری نیاز داریم.

شورش اسماعیل‌آقا، به هر دلیلی که بود، توجه انگلیسی‌ها را، مانند آلمانی‌ها و دیگر دولت‌های توسعه‌طلب اروپایی، به خود جلب کرد و زمینه‌ای شد برای سفر لورنس به نواحی غربی ایران و دیدار با سیمیتقو. ظاهراً این ملاقات و پشتیبانی در سال ۱۳۰۸ و بسیار حساب شده و محرمانه صورت گرفت؛ چون کسی از آن مطلع نبود.

چند‌ سال‌ پس از این ماجرا سروان ابراهیمی در ملاقاتی با دکتر شیفته – سردبیر روزنامه مرد امروز،  جزئیات آن را بـا وی در مـیان گـذاشت و این ماجرای واقعی برای‌ اولین بار در سال ۱۳۲۳ در روزنامه مزبور چاپ شد.