دانلود کتاب ضیافت نوشتهی دکتر فیشر ژنوی (گراهام گرین)
کتاب ضیافت (دکتر فیشر ژنوی) اثری متفاوت از این نویسنده به شمار میرود. داستانی که محتوای بدبینانه آثار نویسندگانی چون موآم و دورنمات را در خود دارد و در عین حال پایان غافلگیرکننده داستانهای نویسندگانی چون «آرچر»، «پو» یا «دتیون» در آن به چشم میخورد. رمانی که در دست دارید بسیار تاریک و پیچیده، اما در نهایت سرگرم کننده است.
خلاصه رمان ضیافت :
ضیافت یک کتاب رمان نیمه بلند است که داستان آن درحول محور طمع پیش میرود. به این ترتیب که جونز، مردی پنجاه و چند ساله است که در سوئیس زندگی میکند. اگرچه او بهطور پیوسته مشغول به کار است، درآمدی نسبتا ناچیز دارد. اما در طی داستان با زنی بسیار جوانتر و زیبا ازدواج میکند، که پدرش دکتر فیشر و مهمانیهای بدنام او میان افراد معروف است.
این فرد که مطابق آثار دیگر گرین، هم وطن خود او، یعنی انگلیسی است، در سوییس به سر میبرد و پیش پدر زن دومش که دکتر فیشر نام دارد زندگی میکند. دکتر فیشر مرد دست و دلبازی است که مهمانیهای متعددی برگزار میکند اما با دریافتن این که بر اثر بیماری به زودی خواهد مرد، ثروتش را به صورت هدایای کریسمس، تقسیم میکند تا در مهمانی به مدعوین همیشگی هدیه کند. تنها تفاوتی که این مهمانی با مهمانیهای قبلی دارد این است که در یکی از هدایا جای چک نیم میلیون دلاری، بمبی تعبیه شده که با باز کردن بسته منفجر خواهد شد.
بمب پارتی دکتر فیشر :
مردان و زنان بسیار ثروتمندی که تحقیر به دست او را تحمل میکنند تا در پایان مهمانی از او جواهرات و هدایای ارزشمند دریافت کنند. وقتی جونز دعوتنامهای برای شرکت در مهمانی شام دریافت میکند، باید خودش انتخاب کند که آیا شرکت کند یا نه، و چرا دکتر فیشر واقعاً او را به این میهمانی دعوت کرده است.
در کتاب دو مرگ وجود دارد اما نمیگویم چه کسی از دنیا میرود. پایان بسیار غم انگیز است و منصفانه است که بگوییم هیچ یک از شخصیتها به خوبی از آن حذف نمیشوند. این کتاب چیزهای زیادی در مورد آنچه برای شاد کردن مردم لازم است میگوید، اما در نهایت اگر عشق پشتوانه آن نباشد، شادی دوام چندانی نخواهد داشت.
در بخشی از کتاب رمان pdf ضیافت گراهام گرین میخوانیم :
بیش از این نمیتوانستیم از فکر کردن به میهمانی دکتر فیشر خودداری کنیم. فردا تقریبا رسیده بود و ذهن هردومان را اشغال کرده بود. انگار کوسهای به پهلوی قایق کوچکمان پوزه میزد، قایقی که از آن یک بار جربزه را دیده بودیم.
آن شب ساعتها در بستر بیدار ماندیم. ضانهای شانهای را لمس میکرد اما پریشانیمان ما را به فاصله زیادی از هم جدا کرده بود. آنالوئیز گفت: ما چقدر احمقیم، مگر چه غلطی میتواند با ما بکند؟ تو که آقای کیپس نیستی. چرا، میتواند تمام مغازه را با کاریکاتور صورت تو پر کند، ولی ما چه اهمیتی به این کار میدهیم؟….
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم Spam ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما در ارتباط باشید.
- در صورت بروز هرگونه مشکل با ما از طریق شماره 09224880594 در واتساپ و تلگرام در ارتباط باشید: